تـلـاش کنـیـم بـرای گـمـنـامـی

تـلـاش کنـیـم بـرای گـمـنـامـی

الهی نصیرمان باش تا بصیر گردیم، بصیرمان کن تا از مسیر بر نگردیم و آزادمان کن تا اسیر نگردیم
تـلـاش کنـیـم بـرای گـمـنـامـی

تـلـاش کنـیـم بـرای گـمـنـامـی

الهی نصیرمان باش تا بصیر گردیم، بصیرمان کن تا از مسیر بر نگردیم و آزادمان کن تا اسیر نگردیم

برشی از تفسیر المیزان ؛ خیر کثیر یعنی فاطمه(س)

 آنچه از پیش روی شما خواهد گذشت بخشی از تفسیر علامه طباطبایی ذیل سوره کوثر است که این مفسر بی بدیل شیعه در آن با استدلال بیان می نماید که تفسیر کوثر، حضرت فاطمه(س) و نسل پاک ایشان است و سایر تفسیرها در این رابطه را نیز پاسخ می دهد. 

«إِنا أعْطیْنـاک الْکـوْثر»
 در مجمع البیان می گوید: کلمه «کوثر» بر وزن «فوعل» به معنای چیزی است که شأنش کثیر باشد و کوثر به معنای خیر کثیر است.مفسرین در تفسیر کوثر و اینکه کوثر چیست اختلافی عجیب کرده اند که فهرست وار از نظر می گذرد:
1- نهری در بهشت است. 2- حوض خاص رسول خدا(ص) در بهشت و یا در محشر است. 3- اولاد رسول خدا(ص) است. 4- اصحاب و پیروان آن جناب تا روز قیامت است. 5- علمای امت او است. 6- قرآن و فضائل بسیار آن است. 7- مقام نبوت است. 8- تیسیر قرآن و تخفیف شرایع و احکام است. 9- اسلام است. 10- توحید است. 11- علم و حکمت است. 12- فضائل رسول خدا(ص) است. 13- مقام محمود است. 14- نور قلب شریف رسول خدا(ص) است و از این قبیل اقوال دیگر که از بعضی از مفسرین نقل شده بالغ بر بیست و شش قول است.
صاحبان دو قول اول استدلال کرده اند به بعضی روایات و اما باقی اقوال هیچ دلیلی ندارند به جز تحکم و بی دلیل حرف زدن! به هر حال اینکه در آخر سوره فرمود: «إِن شانِئک هُو الْأبْترُ» با در نظر گرفتن اینکه کلمه «ابتر» در ظاهر به معنای اجاق کور است، چنین به دست می آید که منظور از کوثر، تنها و تنها کثرت ذریه ای است که خدای تعالی به آن جناب ارزانی داشته، (و برکتی است که در نسل آن جناب قرار داده) و یا مراد هم خیر کثیر است و هم کثرت ذریه، چیزی که هست کثرت ذریه یکی از مصادیق خیر کثیر است و اگر مراد مسئله ذریه به استقلال و یا به طور ضمنی نبود، آوردن کلمه «ان» در جمله «إِن شانِئک هُو الْأبْترُ» فایده ای نداشت، زیرا کلمه «ان» علاوه بر تحقیق، تعلیل را هم می رساند و معنا ندارد بفرماید ما به تو حوض دادیم، چون که بدگوی تو اجاق کور است و یا بی خبر است.  

ادامه مطلب ...

اهمیت صلوات بر پیامبر اکرم (ص)

معنا و مفهوم صلوات

واژه صلاه ، صلوه و جمع آن صلوات به معنی نماز خواندن و درود و تحیت است. صلی الله علیه یعنی خداوند بر او درود فرستاد، در معجم الوسیط هم صلاه به معنای دعا است.

 

صاحب المیزان در مورد کلمه صلوه می گوید:«کلمه صلوه در اصل به معنای انعطاف بوده، و صلاه خدا بر پیغمبر به معنای انعطاف او به وی است، به وسیله رحمتش، البته، انعطافی مطلق، چون در آیه شریفه صلات را مقید به قیدی نکرده، و همچنین صلاه ملائکه او بر آن جناب، انعطاف ایشان است بر وی، به اینکه او را تزکیه نموده و برایش استغفار کنند، و صلات مومنین بر او انعطاف ایشان است به وسیله درخواست رحمت برای او.»(المیزان/ 61/705)

راغب اصفهانی نیز در معنی صلوه معتقد است:«صلوات رسول الله و نماز مسلمانان، تزکیه ایشان است. همچنین دعا و استغفار فرشتگان مثل مردم است و صلاه که عبادت مخصوص است اصلش دعا است. و این عبادت خاص به این کلمه نامیده شده است.» (مفردات/ 392)
در تفسیر جوان نیز آمده است که «چنانچه صلوات به خدا نسبت داده شود به معنی فرستادن رحمت است و هرگاه به فرشتگان و مومنان منسوب گردد به معنی طلب رحمت می باشد.»(تفسیر جوان/71/ 623)


صلوات در آینه قرآن و کلام معصوم (ع)
در سوره احزاب آیه 65 خداوند با تاکید می فرماید: «خدا و فرشتگان او بر پیامبر اسلام درود می فرستند، شما هم ای کسانی که ایمان آورده اید بر او صلوات بفرستید، و آن طور که باید، تسلیم شوید.»
خداوند در این آیه تاکید می کند که ابتدا من و ملائکه بر پیامبر (ص) صلوات می فرستیم و به پیروی از ما شما انسانها بر ایشان و آلش سلام و درود بفرستید.
در حکمت 163 نهج البلاغه آمده است «اذا کانت لک الی الله سبحانه حاجه فابدا بمساله الصلاه علی رسوله ثم سل حاجتک فان الله اکرم من ان یسال حاجتین فیقضی احدا هما و یمنع الاخری».
«هرگاه از خدای سبحان درخواستی داری، بر پیامبر اسلام(ص) درود بفرست سپس حاجت خود را بخوان، زیرا خداوند بزرگوارتر از آن است که از دو حاجت درخواست شده، یکی را برآورده و دیگری را بازدارد.»
تمام دعاهای صحیفه سجادیه نیز با صلوات آغاز می شود و یا پایان می یابد. در برخی از دعاها نیز در اواسط دعا، صلوات فرستاده شده است زیرا ائمه معتقدند صلوات، ذکر برآورده شدن حاجت است و در هر دعایی که صلوات فرستاده شود اجابت آن از سوی خدا حتمی است.
ایشان در دعای 44 به کرات صلوات را تکرار کرده و دعا برای حفظ توحید، رسیدن به منزلت بالا در نماز، شناخت حرمت خدا را از خداوند مسالت می کند.

ادامه مطلب ...

گرازهای آل خلیفه و کفتارهای قذافی





... و حالا بنشینیم فقط شعر بگوییم
و قربان صدقه‏ی خود برویم.
یکی مان از بحور شعر بگویی
دیگری از سر و کول قافیه پایین و بالا برود
ایماژ و ایهام، بهانه ای شود برای سرگرمی
صنایع ادبی، پرده ای برای ندیدن ـ درست ندیدن ـ
تصویر و عنصر خیال، چشمی برای خواب
نازک خیالی شاعرانه، ترفندی که ما، خیلی نازک دلیم

* * 
و حالا بنشینیم شعر بخوانیم
به جای خواندن دفتر زندگی انسان هایی که در بحرین و یمن و لیبی
پرپر می‏شوند
و شعر بگوییم
به جای فریاد علیه ستم آل سعود و آل خلیفه و آل نهیان.
ـ راستی! حال فرخی سیستانی چطور است؟ ـ


ادامه مطلب ...

شهادت حضرت فاطمه (س) افسانه نیست / آیةالله مکارم شیرازی

به نام خدا

سلام


افسانه یا واقعیّت؟اخیراً یک فرد ناآگاه از تاریخ صحیح اسلام در منطقه سیستان و بلوچستان مقاله اى درباره دخت گرامى پیامبر(صلى الله علیه وآله)نوشته و نام آن را «افسانه شهادت فاطمه زهرا(علیها السلام)» گذارده است. در این مقاله پس از ذکر مناقب و فضایل آن حضرت، خواسته است شهادت و بى حرمتى را که درباره آن حضرت انجام گرفته، منکر شود و بعضى دیگر، در سخنرانى هاى خود بر آن تأکید دارند.
از آنجا که بخشى از این مقاله، تحریف روشن تاریخ اسلام است، ما را بر آن داشت که به گوشه اى از این تحریف و بیان بخشى از این حقایق بپردازیم تا ثابت شود شهادت بانوى اسلام یک واقعیّت انکارناپذیر تاریخى است و اگر آنها چنین بحثى را آغاز نکرده بودند، ما در این شرایط، آن را دنبال نمى کردیم.
در این نوشتار امور ذیل را پى مى گیریم:
1. حضرت زهرا(علیها السلام) در لسان رسول خدا(صلى الله علیه وآله)
2. احترام خانه آن حضرت در قرآن و سنت.
3. هتک حرمت خانه آن حضرت.
به امید آنکه با تشریح این نقاط سه گانه، نویسنده مقاله، در برابر حقیقت سر تسلیم فرود آورد. و از نوشته خود نادم و پشیمان گردد و به جبران کار خود بپردازد.
این نکته حائز اهمیت است که تمام مطالب این نوشتار از منابع معروف اهل سنّت گرفته شده است.
1. حضرت زهرا(علیها السلام) در لسان رسول خدا(صلى الله علیه وآله)دخت گرامى پیامبر(صلى الله علیه وآله) از مقام والایى برخوردار بود. سخنان رسول گرامى(صلى الله علیه وآله) در حقّ دخترش حاکى از عصمت و پیراستگى او از گناه است، آنجا که درباره او مى فرماید:حضرت زهرا(علیها السلام) در لسان رسول خدا(صلى الله علیه وآله)   «فاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنّی فَمَنْ أَغْضَبَها أَغْضَبَنی(1); فاطمه پاره تن من است، هر کس او را به خشم آورد مرا خشمگین کرده است». ناگفته پیداست که خشم رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مایه اذیت و ناراحتى اوست و
سزاى چنان شخصى در قرآن کریم چنین بیان شده است:
«(وَالَّذِینَ یُؤْذُونَ رَسُولَ اللهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ)(2); آنان که رسول خدا را آزار دهند، براى آنان عذاب دردناکى است».
چه دلیلى استوارتر بر فضیلت و عصمت او که در حدیث دیگرى رضاى وى در گفتار پیامبر(صلى الله علیه وآله)مایه رضاى خدا، و خشم او مایه خشم خدا معرّفى گردیده است، مى فرماید:
«یا فاطِمَةُ إِنَّ اللهَ یَغْضِبُ لِغَضَبِکِ وَ یَرْضى لِرِضاکِ(3); دخترم فاطمه! خدا با خشم تو خشمگین،وبا خشنودى تو، خشنود مى شود».
به سبب داشتن چنین مقامى والا، او سرور زنان جهان است، و پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) در حق او چنین فرموده:
«یا فاطِمَةُ! أَلا تَرْضینَ أنْ تَکُونَ سَیِّدَةَ نِساءِ الْعالَمینَ، وَ سَیِّدَةَ نِساءِ هذِهِ الاُمَّةِ وَ سَیِّدَةَ نِساءِ الْمُوْمِنینَ(4); دخترم فاطمه! آیا به این کرامتى که خدا به تو داده راضى نمى شوى که تو، سرور زنان جهان و سرور زنان این امّت و سرور زنان با ایمان باشى».

ادامه مطلب ...