اسم مبارک ایشان جعفر و کنیه مشهور آن حضرت ابیعبدالله و لقب مشهور ایشان صادق است. عمر مبارک آن بزرگوار شصت و پنج سال بود.در سال هشتاد و سوم هجرت و بنابر مشهور در هفدهم ربیعالاول که روز ولادت با سعادت حضرت رسول(ص) است به دنیا آمد و در سال صد و چهل و هشت 25 شوال المکرم به امر منصور دوانیقی مسموم و شهید شد. مدت امامت آن بزرگوار سی و چهار سال بود.ابو خالد کابلی از حضرت امام زین العابدین اسامی ائمه را می پرسید به نام حضرت صادق (ع) که رسید عرض کرد: همه شما صادقید (راستگو هستید) چرا او را " صادق" می گویند؟ امام فرمودند: «چون پنجمی از اولاد او نیز جعفر نام دارد ولی دروغ می گوید و ادّعای امامت دارد.
حضرت صادق(ع) در این سی و چهار سال، شیعه را زنده کرد. خدمات آن حضرت به شیعه به حدی است که شیعه را جعفری میگویند. این امتیازی مهم برای امام صادق(ع) است. غالب روایات شیعه از امام صادق(ع) نقل شده است. مرحوم محقق(ره) در معتبر میگوید: در فنون مختلف? اسلامی، به قدری از امام صادق(ع) روایت شده است که عقل در تحیر است.
بزرگان شیعه و سنی اقرار دارندکه چهار هزار نفر از امام صادق روایت نقل نمودهاند. کشی میگوید: ابان بن تغلب سی هزار روایت از امام صادق نقل نموده است. نجاشی میگوید که وشا گفته: نهصد نفر از بزرگان را در مسجد رسول الله دیدم که همه میگفتند: حَدَّثَنِی جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّادِق.
سخاوت امام صادق(ع)
هشام بن سالم میگوید: «رویه امام صادق این بود که چون پاسی از شب میگذشت، کیسهای را به دوش میگرفت و محتویات آن را میان فقرای مدینه تقسیم میکرد. آنان از حضرت خبری نداشتند، تا اینکه پس از مرگ امام صادق روشن شد که چه کسی به آنان توجه داشته است.»
ایمان امام صادق
مهزم می گوید: «برای دیدن امام صادق(ع) به مدینه رفتم و منزلی اجاره کردم. پس از مدتی تمایلی به کنیز صاحب خانه پیدا کردم و روزی دست او را با شهوت فشار دادم. همان روز به خدمت امام رسیدم و حضرت فرمودند: امروز کجا بودی؟ من به دروغ گفتم که صبح را در مسجد به سر آوردم. حضرت فرمودند: اَمَا تَعْلَمُ اَنَّ هَذَا لاَیُنَالُ اِلاَ بِالْوَرَعِ؛ یعنی: آیا نمیدانی به مقام ولایت، جز با ورع و پرهیزکاری نمیتوان رسید؟»
علم حضرت صادق(ع)
علاء بن سبابه میگوید، امام صادق فرمودند: «من آگاهم از آنچه در آسمانها و زمین است و آنچه در بهشت و جهنم است، و من آگاهم به گذشته و به آینده تا روز قیامت. سپس ادامه دادند: این علم را از قرآن میدانم، به قرآن تسلط دارم، چون تسلط بر کف دستم. خداوند متعال در قرآن فرموده است که: قرآن بیانکننده همهچیز است.»
صبر امام صادق(ع)
اسماعیل که پسر بزرگ امام صادق بود، از دنیا رفت. امام صادق(ع) با کمال خوشرویی از مردمی که برای تعزیت آمده بودند، پذیرایی فرمود، بقدری که مورد تعجب شد. از حضرت در این مورد سؤال نمودند، آن بزرگوار فرمودند: «باید تسلیم امر خداوند بود.» در مصیبت دیگری فرمودند: «ما اهل بیت قبل از مصیبت، فعالیت خود را انجام میدهیم؛ ولی چون مصیبت آمد، راضی و تسلیم تقدیر الهی هستیم.»
حلم امام صادق(ع)
نقل نمودهاند که امام صادق(ع) غلامش را دنبال کاری فرستاد و چون غلام دیر کرد، خود حضرت به دنبال آن کار رفت و در وسط راه دید غلام خفته است. حضرت او را باد زد، تا بیدار شد. پس به او فرمود: خوب است شبها بخوابی و روزها کارکنی.
عفو امام صادق(ع)
به امام صادق خبر رسید که پسر عموی شما در میان مردم به شما ناسزای بسیار گفت: حضرت بلند شد دو رکعت نماز خواند و بعد از نماز با رقت شدید گفت: «خدایا! من از حق خودم گذشتم، تو اَکْرَمُ اْلأکْرَمینی؛ از او در گذر و به کردارش گرفتار نکن.» گویا حضرت به این مطلب توجه داشتند که قطع رحم مؤاخذه شدید و با سرعت دارد؛ از این جهت در نماز و دعا برای او سرعت نمودند
عبادت و خشیت امام صادق(ع)
مالک بن انس میگوید: «بهتر از جعفر بن محمد، در علم و تقوا ندیدم و هر وقت که او را میدیدم، یا در ذکر بود و یا روزه بود و یا مشغول نماز بود. او از اکابر زهاد و از بندگان شایستهای بود که از خدا میترسید و در خان? خدا خاشع و گریان بود. سالی در مکه با او بودم، چون موقع تلبیه شد، نمیتوانست تلبیه بگوید و میگفت و میگریست که: اگر بگویم لَبَّیْکَ و او بگوید لالَبَّیْکَ چه کنم؟
سعه صدر امام صادق(ع)
مفضل یکی از بزرگان شیعه است و کتاب او موسوم به توحید مفضل، کتابی است در اثبات صانع و صفات او. درباره امام میگوید: «در مسجد نشسته بودم و ابن ابی العوجا با اطرافیانش کلمات کفرآمیز میگفتند. نتوانستم صبر کنم و به آنها پرخاش کردم. ابن ابی العوجا گفت: ای مرد! اگر تو از اصحاب جعفر بن محمد هستی، روش او چنین نیست. ما با او مذاکره می کنیم و او با کمال صبر و بردباری، با کمال عقل و فطانت به حرفها گوش میکند که گویا مجاب شده است، و بعد حرفها را یکی پس از دیگری رد و باطل میکند.»
در خاتمه، قضیهای از ابی بصیر که خود معجزه است نقل میکنیم: ابی بصیر میگوید: یک نفر گناهکار که ما از گناه او به تنگ آمده بودیم، همسای? ما بود و هرچه به او نصیحت میکردیم، اثر نمیکرد. در سفری که میخواستم به مدینه بروم، پیش من آمد و گفت «اَبا بَصیر! اَنَا رَجُلٌ مُبْتَلیَ وَاَنْتَ المُعَافی.»؛ یعنی: من مردی مبتلا به گناهم و ترک آن برایم مشکل است. تو به خودت نگاه نکن که از شیطان رهانیده شدهای، حال مرا به امام صادق بگو، شاید آن حضرت برایم فکری کند. من قضیه را خدمت امام صادق(ع) گفتم. حضرت فرمودند: سلام مرا به او برسان و بگو اگر گناه را ترک کنی، من بهشت را برایت ضامن میشوم. ابیبصیر میگوید: چون برگشتم آن مرد به دیدنم آمد. من سلام امام صادق و پیغام را به او گفتم و او به شدت منقلب شد. چند روزی نگذشته بود که به دیدنش رفتم و او را در حال مرگ دیدم. چشم باز کرد و گفت: امام صادق به ضمانت خود وفا کرد. سال بعد در مدینه به منزل امام رفتم. هنوز وارد اتاق نشده بودم که فرمود: ابا بصیر، ما به ضمانت خود عمل کردیم.»
منابع : http://www.almazaheri.com/
اگر بگویم لَبَّیْکَ و او بگوید لالَبَّیْکَ چه کنم؟
بسیار عالی
خدا قوت
یا حق
ممنون از حضور و نظرتون
التماس دعا
هر راه بجز راه تو کج خواهد شد
بی لطف تو آسمان فلج خواهد شد
ما منتظران اگر بخواهیم همه
امسال همان سال فرج خواهد شد
الهم عجل الولیک الفرج
ممنون از حضور و نظرتون
یا علی