تـلـاش کنـیـم بـرای گـمـنـامـی

تـلـاش کنـیـم بـرای گـمـنـامـی

الهی نصیرمان باش تا بصیر گردیم، بصیرمان کن تا از مسیر بر نگردیم و آزادمان کن تا اسیر نگردیم
تـلـاش کنـیـم بـرای گـمـنـامـی

تـلـاش کنـیـم بـرای گـمـنـامـی

الهی نصیرمان باش تا بصیر گردیم، بصیرمان کن تا از مسیر بر نگردیم و آزادمان کن تا اسیر نگردیم

شهاب دین و شریعت ؛ آیت الله سید شهاب الدین محمد حسین مرعشی نجفی (ره)

حضرت آیت الله العظمی ابوالمعالی سید شهاب الدین، محمد حسین حسینی مرعشی نجفی (رحمه الله) در روز بیستم صفر 1315 در نجف اشرف در خانواده‌ای شهره به علم و تقوا متولد شدند و در دامان پدر (آیت الله محمود مرعشی نجفی) و مادری (صاحبه خانم، دختر آیت اللّه سید ابوالقاسم حسینی کوه کمره ای خویی) با تقواو با دانش دوران کودکی را سپری کردند. نسب ایشان به امام زین العابدین (ع) می رسد. نخست نزد پدر بزرگوارش (متوفى١٣٣٨ق)، که خود از علماى بزرگ آن زمان به شمار مى‌آمد، و نیز شیخ مرتضى طالقانى، شیخ محمدحسین اصفهانى، حاجیه خانم بى‌بى شمس شرف‌بیگم طباطبایى، جدّه مادرى خود، مقدمات علوم را بیاموخت.

افشاگری های تازه پزشکان بحرینی از شکنجه و ارعاب در زندان
علم تجوید و قرائت قرآن کریم و تفسیر و علم انساب و فقه و اصول و علوم ریاضى و هیئت و علم طب وعلم رجال و درایه و حدیث را از اساتید حوزه علمیه نجف فرا گرفت . فقه و اصول استدلالى را از بزرگترین استاد اصول در نجف اشرف، شیخ ضیاءالدین عراقى، سید احمد بهبهانى، شیخ احمد کاشف الغطاء، شیخ على اصغر ختائى تبریزى، شیخ محمدرضا مسجدشاهى؛مدت سه سال نیز در سامرِّا و کاظمین دوره تکمیلى فقه و حدیث و رجال را از سید حسن صدر آموخت؛ و اصول را از شیخ مهدى خالصى فراگرفت و مجدداً به نجف بازگشت و علم کلام را از پدر خود و شیخ محمد جواد بلاغى و شیخ محمد اسماعیل محلاتى و سید هبةالدین شهرستانى آموخت. اغراق نیست اگر بگوئیم معظم له یکی از پراستادترین چهره های علمی معاصر است که توفیق درک محضر استادان متعدد، در رشته های گوناگون را یافته است. آیت اللّه مرعشی نجفی رحمه الله در نجف اشرف به مقام رفیع اجتهاد رسید و علما، فقها و استادان ایشان، مقام علمی، فقاهت و اجتهاد وی را تأیید و اجازه های گوناگونی با القاب و عنوان های ممتازی به نام او صادر کردند.. حضرت آیة الله العظمی مرعشی نجفی (رحمت الله علیه) در علومی مانند : تجوید و تفسیر قرآن ، ادبیات ، علوم غریبه ، علم حدیث و رجال ، عرفان ، فلسفه ، کلام ، منطق ، اخلاق ، فقه ، ... اجازات فراوانی از سوی ، بیش از چهار صد تن از اعلام شیعه (امامیه) و زیدیه و اهل سنت دریافت نموده اند که در کتاب  دو جلدی « المسلسلات فی الاجازات » تصویر اجازه نامه صاحبان اجازه موجود است .. ازین رو آیت الله مرعشی نجفی به «شیخ الاجازات» شهرت یافته است. آیت الله العظمی مرعشی در اوایل طلبگی از بانو مجتهده امین بافضیلت اجازه نقل روایت و حدیث را دریافت کرده بودند.
کوشش خستگی ناپذیر او برای تحصیل دانش ستودنی است. خودش در این باره می‎گوید: هیچ گاه در سنین جوانی به دنبال تمایلات نفسانی نرفتم، همیشه در پی تحصیل علم بودم، به صورتی که شبانه روز، بیش از چند ساعت نمی‎خوابیدم و هر کجا نشانی از استادی یا عالمی و یا جلسه درسی که مفید تشخیص می‎دادم، می‎یافتم؛ لحظه‎ای در رفتن به نزد آن استاد، عالم و جلسه درس درنگ نمی‎کردم.


ادامه مطلب ...

آیت الله سید محمد تقی خوانساری (ره) ؛ مرجعی که نماز طلب باران او پذیرفته شد

ولادت با سعادت او در سال 1305 ه ق (1267 ه ش) در خوانسار رخ داد در کنف عنایت حمایت پدر و حمایت مادر مهربان رشد و نمو را آغاز نمود و تحصیلات مقدماتی رادر زادگاه خویش به انجام رسانید.سرعت فراگیری سید محمدتقی چنان بود که به هفده سالگی نرسیده، ادبیات عرب و دیگر پایه‎های مقدماتی علوم اسلامی را فرا گرفت. او در همین مدت قسمتهایی هم از فقه و اصول دوره سطح را خواند.  تا اینکه در سال 1322 در سنین نوجوانی به عتبات عالیات رهسپار و در نجف پس از تکمیل درسهای ناتمام، در درس محققان بزرگ این رشته‎ها حاضر شد تا جوانه‎های اجتهاد که از توانایی در تحقیق ریشه می‎گیرد در او برویند.
افشاگری های تازه پزشکان بحرینی از شکنجه و ارعاب در زندان

خوانساری جوان , چهار سال در درس فقیه و محقق بزرگ اصولی آیه الله آخوند خراسانی شرکت کرد. در کنار این به درس فقیه آیه الله سید محمدکاظم طباطبایی یزدی هم حاضر گشت. بعد از ارتحال این دو او از درسهای اصول آیه الله نائینی، آیه الله آقا ضیاء عراقی تلمز نمود.  واقعه ثوره عشرین عراق پیش آمد و او نیز همانند دیگر روحانیان مبارز به امر مطاع مرجع عالیقدر شیعه حضرت آیة الله العظمی میرزا محمد تقی شیرازی(میرزای دوم)پاسخ گفتند و با نیروهای مهاجم به مقابله و مدافعه پرداختند قوای دشمن پیروزیهای شایانی در جبهه فرات به دست آورد. ولی شکست در کوت العماره پای رفتن را از آنان گرفت و به ناچار جبهه جنگ از جنوب به شرق تغییر یافت .با اشغال بغداد که مقارن با پیروزیهای دیگر متفقین بود، پایان جهاد فرارسید. از آن سو اشغالگران در تعقیب نیروهای مقاومت برآمدند. دستگیریهای وسیعی آغاز گشت و سرانجام خوانساری جوان هم که در نبرد از قسمت پا مجروح شده بود، دستگیر شد. مجاهدان عرب تنها با سپردن تعهدی آزاد گشتند اما برخورد با مجاهدان دیگر متفاوت بود. انگلیسی ها از آزادی آنان اجتناب ورزیدند. در این میان وساطتهایی نیز برای آزادی آقای خوانساری صورت گرفت ولی بی ثمر بود. اشغالگران اسرای جنگی را در بندر بصره جمع نموده ، آنجا یا کشتی هایی به اسرارتگاههای خود در مستعمراتشان فرستادند و آقای خوانساری و قریب چهارصد تن دیگر از اسراء به جزیره سنگاپور برده شدند.چهار ماه طول کشید تا کشتی آنان در آن سرزمین پهلو گرفت . در سنگاپور، اسرا در زندانی صحرایی قرار داده شدند. در این زندان گروهی از مردمان وحشی جزیره نیز به نام کوکا به چشم می خوردند. آنها به آدمخواری معروف بودند از آن رو هر روز صبح که شیفت زندانبان عوض می شد اسرا سرشماری می شدند.

 در آن محیط خش ‍ آقای خوانساری به تلاش علمی روی آورد. او علاوه بر تدریس منطق و حکمت ، خود نیز به آموختن پرداخت و توانست زبان انگلیسی را از یک راجه هندی بیاموزد. رئیس زندان که متوجه مقام علمی او شده بود با توجه به آشنایی او به زبان انگلیسی از او خواست کتابی گمراه ساز را ترجمه کند.او با آنکه روزهای سختی را پیش روی خود داشت با این درخواست مخالفت نمود. و شاید هم برای انتقام از این سرسختی بود که زندانبانان قصد جان او را کردند. او خود در این باره گفته است :(روزی همه به بیرون رفته بودند و من تنها بودم . زندانبانان حیوانی وحشی را از آن دم در بر درون زندان ول کردند. حیوان جستی زد و بسرعت به طرف من آمد. خیلی نزدیک شد اما کاری به من نداشت . به دم در رفت و دو مرتبه برگشت . چند دفعه این کار را انجام داد ولی کاری با من نکرد.)


ادامه مطلب ...