مقصود از اعجاز علمی قرآن آن است که مدعی شویم آیاتی از قرآن مجید نوعی راز گویی علمی دارند.یعنی مطلبی علمی را بیان میکنند که مدتها بعد از نزول آیه، توسط دانشمندان علوم تجربی کشف میشود.در حقیقت درک و یا کشف این مطلب علمی با وسایل عادی که در اختیار بشر عصر نزول بوده، ممکن نبوده است. پس اگر قرآن در مورد مطلبی علمی خبر دهد که در کتابهای آسمانی گذشته بدان اشاره شده، یا در مراکز علمی یونان، ایران و...در لابهلای کتابهای علمی و آرای دانشمندان آمده است و احتمال میرود که از راهی به محیط حجاز در عصر نزول راه یافته و یا مطلبی بوده که به طور طبیعی با وسایل آن زمان و یا به صورت غریزی قابل فهم بوده است، معجزه علمی به شمار نمیآید.
تفسیر علمی قرآن عمری دراز دارد و از قرن سوم و چهارم قمری در آثار مکتوب بوعلی سینا (370-438 ق)دیده میشود 11 و با فراز و نشیبهایی تا قرن حاضر ادامه یافته است.اما مبحث اعجاز علمی قرآن که از دل تفسیر علمی جدید متولد شد، عمری کوتاه دارد و در قرن اخیر(قرن بیستم میلادی، چهاردهم و پانزدهم قمری) مورد توجه مسلمانان و غیر مسلمانان قرار گرفت که بسیاری از دانشمندان مسلمان در این مورد کتابها نوشتهاند. از میان تفسیرهای عصر حاضر، «تفسیر نمونه» به صورت گسترده به موارد اعجاز علمی قرآن اشاره کرده است
موارد ادعای اعجاز علمی در قرآن
1.نیروی جاذبه
در دو آیه قرآن(رعد، 2 و لقمان، 10) به این موضوع اشاره شده است .
اللَّـهُ الَّذِی رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا ( خدا آسمانها را بدون ستون دیدنی برافراشته است.)
برخی دانشمندان و مفسران همچون آیت الله مکارم شیرازی(نمونه، ج 17، ص 29 و ج 10، ص 111-10 و پیام قرآن، ج 8، ص 146)و آیت الله حسین نوری (دانش عصر فضا، ص 56-55)آیات فوق را اشاره به نیروی جاذبه و اعجاز علمی قرآن دانستهاند، چرا که نیروی جاذبه توسط ابو ریحان بیرونی(440 ق) و طبق مشهور، توسط نیوتن(1643-727 م)در قرن هفدهم میلادی کشف شد. یعنی اشاره قرآن به ستونهای نامرئی بین کرات آسمانی، نوعی رازگویی علمی است.
البته برخی از صاحبنظران نیز آیات فوق را اشارهای به نیروی جاذبه دانستهاند، اما ادعای اعجاز علمی نکردهاند و برخی دانشمندان نیز آیات دیگر قرآن(مرسلات، 25 و فاطر، 41)را اشاره به نیروی جاذبه دانستهاند، ولی آنها هم ادعای اعجاز علمی در این موارد نکردهاند.
با توجه به این که واژه«عمد»جمع و به معنای«ستونها» است، ممکن است نیروی جاذبه یکی از مصداقهای آیه باشد.یعنی احتمال دارد نیروها(ستونها)ی متعددی بین کرات آسمانی وجود داشته باشند که هنوز کشف نشدهاند.
البته پذیرش این که آیات(رعد، 2 و لقمان، 10)بر نیروی جاذبه دلالت کند، متوقف بر آن است که واژه«سماوات»به معنای کرات آسمانی باشد.چون این واژه در قرآن معانی متعدد(مثل:جهت بالا، جو زمین، کرات آسمانی، آسمان معنوی و...)دارد، ولی در اینجا میتوان ادعا کرد که مقصود کرات آسمانی است.بنابراین، برخی محققان برآنند که آیه 2 سوره رعد و آیه 10 سوره لقمان به نیروی جاذبه اشاره دارند و با توجه به عدم آگاهی مردم و دانشمندان عصر نزول قرآن، از نیروی جاذبه، عظمت بیانات قرآن و رازگویی و اعجاز علمی آن در این مورد روشن میشود.
ادامه مطلب ...
ج) زبان شناسی: مطالعات و توجه به نکات ادبی زبان عربی و مقایسه آن با زبانهای دیگر منبع خوب دیگری برای پاسخ به سوالهایی است که درباره زن و مرد در قرآن مطرح میشود.
قرآن به ما دستور داده است که در آیات تدبر کنیم. هر کس به هر اندازه بیشتر در قرآن تدبر کند، عرصههای جدیدی در ذهن او پیدا میشود. در اینجا به طور نمونه و به منظور خلاصه گویی تنها به یکی از آیات قرآن میپردازیم و میکوشیم پاسخ سوالات بالا را در همین یک آیه به دست بیاوریم:
در آیه 40 سوره غافر میخوانیم:
مَنْ عَمِلَ سَیِّئَةً فَلا یُجْزی إِلاَّ مِثْلَها وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ یُرْزَقُونَ فیها بِغَیْرِ حِساب؛ هر کس بدی کند جز به مانند آن کیفر نیابد، و از مردان یا زنان کسانی که کار شایسته انجام دهند در حالی که مؤمن باشند، آنان در بهشت درآیند و در آن بیحسابْ روزی یابند.
با دقت در این آیه، نکات فراوانی را از آن در مییابیم:
نکته اول: برای ورود به بهشت زن یا مرد بودن هیچ فرقی ندارد: مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی
نکته دوم: مؤمن بودن هیچ ارتباطی به زن و مرد بودن ندارد: مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ
تا اینجا فهمیدیم که از لحاظ ایمانی و از لحاظ اخروی بین زن و مرد تفاوتی نیست.
هم اکنون میتوانیم با دقت بیشتری به این آیه نگاه کنیم. این آیه پنج فعل دارد که همگی آنها درباره مؤمنان است و همگی آنها از نظر عربی، مذکر هستند: عَمِلَ – یُجْزی - عَمِلَ - یَدْخُلُونَ - یُرْزَقُونَ
به نام خدا
سلام
یکى از اذکار مهمى که انسان را به خدا نزدیک مىکند و در مسیر حق ثابتقدم نگاه مىدارد، صلوات بر پیامبر اکرم و آل اوست.
درود و صلوات بر پیامبر صلى الله علیه و آله موجب علوّ درجات و ثواب براى فرستندگان آن خواهد بود و دیگر این که فرستادن صلوات سبب مىشود نام و یاد پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله براى همیشه زنده و جاوید بماند. به همین دلیل آفریدگار عالم هستى و تمام فرشتگانى که تدبیر این جهان به فرمان حضرت حق بر عهده آنها گذارده شده است، بر او درود مىفرستند. اکنون که چنین است تمام انسانها باید با این پیام جهان هستى هماهنگ شوند و بر او درود بفرستند:
«اِنَّ اللهَ وَ ملائکَتَهُ یُصَلُّونَ على النّبىَّ یا ایّها الّذین آمنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلَّمُوا تسلیماً» (1)؛ خدا و فرشتگان بر پیامبر درود مىفرستند؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید، بر او درود فرستید و سلام گویید و کاملاً تسلیم (فرمان او) باشید.»
درباره کیفیت صلوات بر پیامبر صلى الله علیه و آله، در روایات بىشمارى که از طرق اهل سنت و اهلبیت علیهمالسلام رسیده، صریحاً آمده است که «آل محمد» را به هنگام صلوات بر «محمد» باید افزود در غیر این صورت صلوات، ابتر و ناتمام خواهد بود. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمودند: بر من درود ناقص نفرستید. گفتند: اى رسول خدا! درود ناقص چیست؟ حضرت فرمودند: این که بگویید: اللّهُمَّ صَلّ على محمّدٍ.
بلکه بگویید: اللّهُمَّ صَلّ على محمّدٍ وَ آلِ محمّدٍ.
پیامبر صلى الله علیه و آله، گوهر گرانقدر در عالم آفرینش است و اگر به لطف الهى در دسترس انسانها قرار گرفته، نباید ارزانش بشمارند و ارج و مقام او را در پیشگاه پروردگار و نزد فرشتگان فراموش کنند. او انسانى است که از میان انسانها برخاسته، ولى نه یک انسان عادى، بلکه انسانى که یک جهان در وجودش خلاصه شده است.(2)
ابوحمزه ثمالى از یکى از یاران پیامبر صلى الله علیه و آله به نام "کعب ابن عجوه" چنین نقل مىکند:
هنگامى که آیه 56 سوره احزاب نازل شد، عرض کردیم "یا رسول الله! سلام بر تو را مىدانیم، ولى صلوات بر تو چگونه است؟" فرمود، بگویید:
«خدایا! صلوات و برکات خود را بر محمد و آل محمد قرار بده همچنان که بر ابراهیم و آل ابراهیم(ع) قرار دادى. همانا تو ستوده و بخشندهاى و بر محمد صلى الله علیه و آله و آل محمد علیهم السلام برکت ببخش چنان که بر ابراهیم علیه السلام و آل ابراهیم بخشیدى که تو ستوده و بزرگوارى.» (3)
رسول خدا فرمودند: «اِنَّ اولىَ النّاسَ بى یَوْمَ القیامةِ أَکْثَرُهُمْ عَلىَّ صَلاةً»؛ سزاوارترین مردم در روز قیامت به من آن کسى است که بیشتر بر من درود فرستد.»
ادامه مطلب ...
1- شرک بالله
اولین
گناه کبیره شرک بخدای تعالی است و به کبیره بودن آن، حضرت رسول و حضرت
امیر المؤمنین و صادق و کاظم و رضا و جواد علیهم السلام تصریح فرموده اند
بلکه از حضرت صادق(ع) آمده است که از هر گناه کبیره بزرگتر شرک بخداست.
و دلیل بر اینکه بزرگترین گناهان کبیره است فرمایش پروردگار است که می فرماید: «خدا
نمی آمرزد شرک آورده شده با او را اگر کسی مشرک از دنیا برود آمرزیده شدنی
نیست، و غیر شرک را از هر که بخواهد می آمرزد.» یعنی غیر از شرک قابل
آمرزش است. و نیز می فرماید: «کسی که به خدا شرک آورد خدا بهشت را
برا او حرام فرموده و جایگاهش دوزخ است و برای ستم کنندگان یاری کنندگانی
نیست.» چون کبیره بودن گناه شرک نزد هر مسلمانی بدیهی است ذکر
سایر آیات شریفه و روایات وارده در بزرگی این گناه لزومی ندارد، چیزی که
مهم است دانستن معنی شرکت و مراتب آن است.
2- یأس
دوم
از گناهان کبیره ناامیدی از رحمت الهی است. «الیأس من روح الله» روح در
لغت نسیمی را می گویند که انسان از آن لذت و راحتی می برد. چون سبب یأس از
پروردگار عالم اعتقاد نداشتن بقدرت و کرم و رحمت بی پایان او است در قرآن
مجید آنرا از صفات کفار قرار داده و می فرماید «ناامید از رحمت الهی نمی
شود مگر کسی که کافر است.»
پس از شرک هیچ گناهی بزرگتر از یأس
نیست زیرا هر گناهی که از شخصی سر می زند تا وقتی که مأیوس نباشد ممکن است
در صدد توبه برآمده و با استغفار آمرزیده شود ولی شخص مأیوس آمرزیده شدنی
نیست زیرا امیدی به آمرزش و مغفرت خدا ندارد تا توبه نماید. از این گذشته یأس سبب جرأت بر جمیع گناهان می گردد چون شخص می گوید من که معذب خواهم بود چرا خودم را از شهوت دنیا محروم نمایم؟
3- آدمکشی
سوم
از گناهان کبیره کشتن کسی است که خدا و پیغمبر(ص) اذن در کشتن نداده اند.
دلیل بر کبیره بودن آن، در روایاتی که از حضرت رسول و حضرت امیر و حضرات
صادق و کاظم و رضا و جواد علیهم السلام وارد شده بکبیره بودن آن تصریح
فرموده اند.
بعلاوه از گاناهانی است که خدایتعالی در قرآن مجید
صریحا بر آن وعده عذاب داده از آن جمله می فرماید: «هر کسی مؤمنی را از روی
عمد و قصد بکشد پاداشش دوزخ است، در حالی که در آن جاودان می باشد و خشم
خدا بر او است و او را از رحمت خود دور ساخته و عذاب بزرگی را برایش آماده
ساخته است.»
انتهار هم قتل است: خداوند در سوره نساء
آیه 33 می فرماید: خودتان را به ناحق نکشید یا اینکه نفس خود را نکشید و
خود را برای بتان قربانی نکنید. یا اینکه در هنگام غضب خود را انتحار
نکنید، بدرستی که خداوند بشما اهل ایمان مهربان است، و کسی که از روی تعدی و
تجاوز بغیر و ستم بر خود قتل نفس نماید، زود باشد که او را در آتشی سخت در
آوریم و این بر خدا سهل و آسان است.
معظمله در پنجمین نشست از سلسله جلسات کلام اسلامی در مشهد به معنی اصطلاحی « تبرک» و « تبرک جستن» اشاره کرده و اظهار داشتند: سنت الهی بر این است که همیشه مسببات از طریق اسباب خواسته شود.
|
این مرجع تقلید گفتند: مسبب الاسباب خداست که خیر را در یک واسطه خاص گذاشته و به اذن او موثر میشود.
معظم له در ادامه به آیهای دیگر درباره تبرک جستن ملل پیشین اشاره کرده و با بیان اینکه بنی اسرائیل در جنگهای خود به صندوق حضرت موسی، تبرک جسته و عامل پیروزی خود میدانستهاند، یادآور شدند: اگر تبرک صحیح نبود خداوند برای آن بیان و تصدیقی در قرآن نمیآورد
ادامه مطلب ...
|
از زمانى که قرآن کریم بر پیامبر گرامى اسلام صلىاللهعلیهوآله نازل شده
است، مخالفت با این کتاب آسمانى هم آغاز شد. قرآن کریم هم بارها مخالفانش
را به مبارزه طلبید. در این نوشتار، اشارهاى خواهیم داشت به اعجاز قرآن و
ناتوانى همه از آوردن مثل قرآن و حتى سورهاى یا آیهاى مثل قرآن. از هنگام نزول قرآن کریم بر نبى مکرم اسلام صلىاللهعلیهوآله تا
امروز، موافقت و مخالفت با قرآن کریم همچنان ادامه دارد. آن هنگام که قرآن
کریم، جن و انس را به مبارزه طلبید تا اگر خیال مىکنند قرآن کریم، ساخته و
پرداخته پیامبر اسلام صلىاللهعلیهوآله است مانند آن بیاورند، رویارویى
با آن به اوج خود رسید و اینک با گذشت هزار و اندى سال از آمدن قرآن، این
کتاب مقدس، کسى نتوانست مانند آن بیاورد. به تصریح قرآن کریم، این ـ قرآن ـ کتابى است براى همیشه تاریخ «وَ
أُوحِیَ إِلَیَّ هذَا الْقُرْآنُ لأُِنْذِرَکُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ؛ این
قرآن به من وحى شد تا به وسیله آن، شما و هر کس را که این قرآن به او
مىرسد انذار کنم»(2)
پس معجزه بودن قرآن نیز براى تمام انسانها و تمام زمانهاست؛ یعنى در حال حاضر نیز کسى نمىتواند مانند آن بیاورد.
اما مخالفان قرآن کریم هرگز از پا ننشستند. گاه متن قرآن را سخن ساده
مىدانستند که اگر بخواهند، مىتوانند مثل آن بیاورند «وَ إِذا تُتْلى
عَلَیْهِمْ آیاتُنا قالُوا قَدْ سَمِعْنا لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا
إِنْ هذا إِلاّ أَساطِیرُ الأَْوَّلِینَ؛ چون این قرآن بر آنان تلاوت شود،
گویند ما این سخنان را شنیدیم. اگر ما مىخواستیم مانند آن مىگفتیم که
چیزى جز سخنان افسانه پیشینیان نیست.»(3)
و گاهى نیز آورنده آن را به انواع تهمتها آزردند و او را ساحر و
کذّاب خواندند «وَ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ وَ قالَ
الْکافِرُونَ هذا ساحِرٌ کَذّابٌ؛ و تعجب کردند که رسولى از همان نژاد عرب
براى پند آنان آمد و آن کافران گفتند او ساحرى دروغگوست»(4) در حقیقت با
این تهمتها سعى در پاک کردن صورت مسأله داشتند تا عجز خود را به نحوى پنهان
کنند و لجبازى خویش را به نوعى توجیه نمایند. البته این ترفندى بود که
امتهاى گذشته نیز نسبت به پیامبران خویش داشتند؛ یعنى وقتى مىدیدند توان
مقابله با آنها را ندارند، با عناوینى چون ساحر، کذاب و مجنون به پیامبران
افترا مىبستند تا بدین وسیله، آنها را از سر راه خویش بردارند؛ «کَذلِکَ
ما أَتَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاّ قالُوا ساحِرٌ أَوْ
مَجْنُونٌ؛ همچنان هیچ رسولى بر امم پیش نیامد جز آن که (او را تکذیب کرده
و) گفتند او ساحر یا دیوانه است»(5) آرى، آنان هر چه در توان داشتند به
کار بستند و هنگامى که نتوانستند جلوى پیشرفت حق را بگیرند، سعى در اخراج و
قتل پیامبر صلىاللهعلیهوآله گرفتند، اما از اراده الهى غافل بودند؛
«وَ إِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِیُثْبِتُوکَ أَوْ یَقْتُلُوکَ
أَوْ یُخْرِجُوکَ وَ یَمْکُرُونَ وَ یَمْکُرُ اللّهُ وَ اللّهُ خَیْرُ
الْماکِرِینَ؛ به یاد آر زمانى را که کافران با تو مکر مىکردند تا تو را
از مقصد خود (که تبلیغ دین است) باز دارند یا به قتل برسانند یا از شهر
بیرون کنند. (آنها) مکر کنند، خدا هم با آنان مکر مىکنند و خدا بهتر از هر
کسى مىتواند مکر نماید»(6)
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آیة الکرسی را با عظمتترین و سید آیات قرآن کریم دانسته است.
ائمه معصومین علیهم السلام در روایات به طور گسترده و در زمانها و مکانهای گوناگون به تلاوت آن سفارش کرده اند و آن را همواره مانند تابلوی زیبائی فراروی انسان قرار دادهاند.
با اندکی دقت و آشنائی نسبت به فضیلت، خاصیت، آثار فراوان، گسترده و متنوع این آیه شریفه، احساس شوق و رغبت در انسان زنده میشود و مصمم میگردد تا خود را هر چه بیشتر از برکت و فضیلت آن بهرهامند سازد و گاهی هم با دیدن آثار موثر، مشکل گشا، اعجاز آفرین و فوق العاده آیة الکرسی، ناراحت میشود و با حسرت یاد میکند که: چرا ما با وجود این چراغ پر فروغ، به بیراهه میرفتیم و از آن برای سعادت خویش و حل مشکلات روحی، معنوی، دنیائی، آخرتی، کلی و جزئی استفاده نکردیم و بهره مند نشدیم؟ چرا با آن دیر آشنا و مانوس گشتیم؟
میدواریم این گفتار گامی باشد - هر چند کوچک - در راه آشنائی و بهره مندی و نزدیکی با فضیلت، آثار، خاصیت و موارد استفاده و کاربرد آیة الکرسی، این شریفترین و با عظمت ترین آیه قرآن کریم.....
نام یک آیه:
آیة الکرسی نام یک آیه است که با الله لا اله الا هو الحی القیوم آغاز و با هو العلی العظیم پایان مییابد و دو آیه بعد از آن جزء آیة الکرسی نمیباشد، هر چند در برخی از موارد به خواندن آنها همراه آیة الکرسی تاکید شده است.
در روایت آمده است که: آیة الکرسی پنجاه کلمه و در هر کلمه پنجاه برکت است و در آیه یاد شده تا علی العظیم، پنجاه کلمه میباشد. همچنین استفاده از تعبیر آیة الکرسی به جای آیات الکرسی، روشن میسازد که تنها یک آیه منظور بوده است و از سوی دیگر لفظ الکرسی نیز فقط در آیه اول آمده است، به علاوه آن که در مواردی که منظور، خواندن هر سه آیه بوده است.
گفتهاند: آیة الکرسی و دو آیه بعد از آن را بخوانید. بنابراین آیة الکرسی تنها یک آیه است و در بین آیات، دارای نام مخصوص به خود میباشد.
ادامه مطلب ...