تـلـاش کنـیـم بـرای گـمـنـامـی

تـلـاش کنـیـم بـرای گـمـنـامـی

الهی نصیرمان باش تا بصیر گردیم، بصیرمان کن تا از مسیر بر نگردیم و آزادمان کن تا اسیر نگردیم
تـلـاش کنـیـم بـرای گـمـنـامـی

تـلـاش کنـیـم بـرای گـمـنـامـی

الهی نصیرمان باش تا بصیر گردیم، بصیرمان کن تا از مسیر بر نگردیم و آزادمان کن تا اسیر نگردیم

خالق ، رنگ شهادت زده محراب علی را ...

بیعت عمومی مردم با امیر المومنین

مورّخین می‌نویسند که مردم مثل مور و ملخ به درِ خانه‌ی امیرالمؤمنین«سلام الله علیه» آمدند. خود حضرت می‌فرمایند:فَمَا رَاعَنِی إِلَّا وَ النَّاسُ کَعُرْفِ الضَّبُعِ إِلَیَّ یَنْثَالُونَ عَلَیَّ مِنْ کُلِّ جَانِبٍ حَتَّى لَقَدْ وُطِئَ الْحَسَنَانِ وَ شُقَّ عِطْفَایَ مُجْتَمِعِینَ حَوْلِی کَرَبِیضَةِ الْغَنَم .و ناگهان دیدم مردم از هر سوى، روى به من نهادند، و چون یال کفتار پس و پشت هم ایستادند، چندان که حسن و حسین فشرده گشتند و دو پهلویم آزرده. به گـرد من فراهـم آمدند چـون گله‌ی گوسفند سر نهاده به هم.

 
امیرالمؤمنین«سلام الله علیه» تنها خلیفه ای بودند که مردم این طور با میل و رغبت با ایشان بیعت کردند؛ یعنی نمونه‌ی کامل مردم‌سالاری، که علاوه بر آن قبلاً نیز در غدیر با آن حضرت بیعت کرده بودند و مهم‌تر از همه این که از طرف خداوند هم این منصب به ایشان واگذار شده بود.

روز دوّم، امام«سلام الله علیه» به منبر رفتند تا رؤوس برنامه‌ها و اصلاحات خود را برای مردم تشریح کنند.ایشان طی خطبه‌ای خطاب به مردم فرمودند: چون پیامبر خدا«صلی الله علیه و آله و سلم» از دنیا رفت، مردم، ابوبکر را به خلافت رساندند. پس از آن، ابوبکر، عمر را به خلافت برگزید. عمر هم به روش ابوبکر، عمل کرد. آن گاه، خلافت را در شورای شش نفره قرار داد و نتیجه‌ی امر، به حکومت عثمان منتهی شد و از او کارهایی سر زد که نزد شما ناپسند بود، تا این که محاصره و کشته شد. سپس با رغبت نزد من آمدید و از من خواستید که رهبری شما را بپذیرم .... من شما را بر روش پیامبرتان وا می‌دارم و آن چه را بدان مأمورم، در میان شما به اجرا می‌گذارم، اگر پا به پایم استقامت ورزید.آگاه باشید که جایگاه من نسبت به پیامبرخدا«صلی الله علیه و آله و سلم» پس از مرگش، مانند جایگاه من در زمان حیات اوست. پس بر آن چه بدان امر می‌شوید، پای‌بند باشید و از آن چه از آن نهی می‌شوید، خودداری ورزید. در هیچ کاری شتاب مکنید، تا آن را برایتان روشن سازم....آگاه باشید که خداوند، از فراز آسمان و عرش، آگاه است که حکومت بر امّت محمّد«صلی الله علیه و آله و سلم» را خوش نمی‌داشتم تا این که رأی شما بر این امر، متّفق شد.....امّا اینک که رأی شما بر حکومتِ من متعلّق شد، مجالی برای کناره‌گیری نیست.مبادا فردا مردانی از شما که در لذّت‌های دنیا غرق شدند،

I نگاهشان را به آسمان می‌انداختند، به ستارگان چشم می‌دوختند و می‌گفتند: به خدا که نه دروغ گفته‌ام و نه به من دروغ گفته‌اند. این همان شبِ موعود است ...

بُستان‌ها گرفتند، نهرها جاری کردند، بر اسبان چالاک سوار شدند و کنیزکان زیبا روی گرفتند، وقتی که آنان را از آن چه در آن غوطه‌ور شدند، باز داشتم و به حقوقی که می‌شناسند، بازشان گرداندم، از من خُرده گیرند و مپسندند و بگویند: پسر ابوطالب، ما را از حقوقمان، محروم ساخت ....

هنگامی که در مدینه با ایشان بیعت کردند فرمودند : آنچه مى‏گویم بر عهده من است و من خود ضامن آن هستم .آن کس که حوادث عبرت‏آموز روزگار را به چشم ببیند و از آن پند پذیرد ، پرهیزگاریش او را از آلوده‏شدن به کارهاى شبهه‏ناک باز مى‏دارد . بدانید که بار دیگر همانند روزگارى که خداوند ، پیامبرتان را مبعوث داشت ، در معرض آزمایش واقع شده‏اید .سوگند به کسى که محمد را به حق فرستاده است ، در غربال آزمایش ، به هم درآمیخته و غربال مى‏شوید تا صالح از فاسد جدا گردد . یا همانند دانه‏ هایى که در دیگ مى‏ریزند ، تا چون به جوش آید ، زیر و زبر شوند . پس ، پست ‏ترین شما بالاترین شما شود و بالاترینتان ،پست ‏ترینتان . واپس ماندگانتان پیش افتند و پیشى گرفتگانتان واپس رانده شوند .... ( خطبه 16 نهج البلاغه )

ادامه مطلب ...

رسید حیدر و این خاک نور باران شد ...

حضرت علی بن ابیطالب«سلام الله علیه»سی سال بعد از عام الفیل، روز جمعه سیزده رجب متولّد شدند. در میان شیعه مسلّم و در میان اهل سنّت مشهور است که ولادت امیرالمؤمنین«سلام الله علیه»در خانه‌ی خدا اتّفاق افتاده است؛ امتیازی که هیچ کس از زمان حضرت آدم«سلام الله علیه»تا روز ولادت امیرالمؤمنین«سلام الله علیه»و از آن روز تا به حال نداشته و از این به بعد هم نخواهد داشت. مرحوم علّامه‌ی امینی در کتاب ارجمند «الغدیر»، این قضیّه را از پنجاه کتاب از شیعه و شانزده کتاب از اهل سنّت نقل کرده است. برخی از علمای اهل سنّت هم در این زمینه ادعای تواتر اخبار کرده‌اند (مطالعه کنید) (مطالعه بیشتر ...).

 
پیامبر«صلی الله علیه و اله و سلم» مربّی امیرالمؤمنین«سلام الله علیه»شدند و این یکی از بالاترین افتخارات ایشان بود که از همان ابتدا تحت سرپرستی و تربیت پیامبرخدا«صلی الله علیه و اله وسلم» قرار گرفتند. حتّی غذا را در دهان مبارک خود می‌جویدند و در دهان علی«سلام الله علیه» می‌گذاشتند. امیرمؤمنان«سلام الله علیه»هم ـ به تعبیر خود ـ مانند کودکی که به دنبال مادرش می‌دود، همراه پیامبر«صلی الله علیه و اله و سلم» بودند.  هر سال که پیامبر«صلی الله علیه و اله و سلم» به غار حرا عزیمت می‌کردند، تنها امیرالمومنین علی«سلام الله علیه»همراه ایشان بودند؛ حتّی هنگامی که فرشته‌ی وحی، جبرئیل امین، پیام بعثت را در غار حرا ابلاغ کرد، حضرت علی«سلام الله علیه»نیز آن جا بودند که ناله‌ی شیطان را شنیدند و نور وحی و رسالت را دیدند و بوی نبوّت به مشام ایشان رسید و آن جا بود که پیامبر«صلی الله علیه و اله و سلم» به آن حضرت فرمودند:این شیطان است که از آن که او را بپرستند، ناامید است. همانا تو می‌شنوی آن چه را من می‌شنوم و می‌بینی آن چه را من می‌بینم، جز این که تو پیامبر نیستی و وزیری و بر راه خیر می‌روی.

فضایل امیرالمومنین علیه السلام

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif ایمان امیرالمؤمنین(ع)
ایمان امیرالمؤمنین و مقام شهودی او را نمی‌توان درک کرد. همین مقدار بس است که بگوییم: عمر هنگام مرگ، شش نفر را حاضر نمود و برای هر کدام عیبی یادآور شد، اما راجع به امیرالمؤمنین گفت: یَا عَلِیُّ لَوْوُزِنَ اِیمَانُکَ بِایمَانِ اَهْلِ السَّمَواتِ وَالاَرْضٍ لَیَزیدُ اِیْمانُکَ اِیمَانَهُمْ. «ای علی! اگر ایمان همۀ خلایق را با ایمان تو مقایسه نماییم، ایمان تو بر ایمان آنها برتری دارد.» و این جمله، جمله‌ای بود که مکرر از زبان رسول اکرم(ص) شنیده می‌شد.

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif عدالت امیرالمؤمنین(ع)
جرج جرداق مسیحی، کلام رسایی دربارۀ عدالت علی دارد: قُتِلَ فِی مِحْرابِهِ لِعَدِالَتِهِ: «علی(ع) کشته عدالت خویش است.»
علی، عدالت مجسم است. وقتی می‌شنود که فرماندارش ابن عباس نسیه می‌گیرد و از مقامش سوء استفاده می‌کند و نسیه را به تأخیر می‌اندازد، نامه عتاب‌ آمیزی  به او می‌نویسد و در آن نامه می‌گوید: «من راضی نیستم که فرماندارم سوء استفاده کند و نسیه را تأخیر اندازد.» ابن عباس می‌گوید: باری از درهم و دینار را به خدمت علی(ع) می‌بردم که در راه دیدم شمشیر علی را می‌فروشند. چون به خدمتش رسیدم و سبب فروش شمشیر را پرسیدم، فرمود: «شلوار نداشتم و می‌خواستم از پول آن شلواری تهیه کنم.»

ادامه مطلب ...

نـامـهـای پـنـجـاه گـانـه « غــدیــر »

شهید رزاق(رضا) چراغی

اسلام علاوه بر این که برای برخی از روزها اسمهای خاصی مانند عید قربان، عید فطر، روز عرفه و ... برگزیده بر همه این روزها نام ایام الله نهاده است تا عظمت و قداست این روزها هر چه بیشتر در ذهن و دل مؤمنان، نقش بسته و موجب تذکر و تنبه آنان گردد. یکی از روزهایی که در اسلام برای تعظیم آن، از شیوه نامگذاری بهره گرفته شده «غدیر» است. ویژگی غدیر این است که نامهای گوناگونی برای آن قرار داده شده و این خود عظمت این روز را نسبت به روزهای دیگر نشان می‌دهد. نامهای روز غدیر، از اسرار و ابعاد این روز پرده برمی‌دارند. هر نامی از این نامها دری تازه از قلعه بلند غدیر بر ما می‌گشاید چرا که اسلام بر برگزیدن نامی برای زمان یا مکان و یا هر چیز دیگر، خصوصیات مسمی را در نظر داشته و به جنبه‌ها و زوایای آن توجه کرده است. از این روی شناختن و شناساندن نامهای روز غدیر یک ضرورت است. با این کار تصویری روشن از این روز در ذهن و دل نقش بسته و بیش از پیش این روز بزرگ را می‌شناساند.شایسته است نامهای غدیر را با بهترین شکل و زیباترین خط بنویسیم و محافل جشن و سرور عید غدیر را با آن، معنی و روحی تازه ببخشیم.

آنچه در زیر می‌آید پنجاه نام و یا صفت برای روز غدیر است که از روایات برگرفته‌ شده است:

1 ـ بزرگترین عید خدا؛ «عیدالله الاکبر» (1)

2 ـ روز گشایش؛ «یوم وقوع الفرج» (2)

3 ـ روز خشنودی پروردگار؛ «یوم مرضاة الرحمن» (3)

4 ـ روز زبونی شیطان؛ «یوم مرغمة الشیطان» (4)

5 ـ روز مشعل فروزان دین؛ «یوم منار الدین» (5)

6 ـ روز بپا خاستن؛ «یوم القیام» (6)

7 ـ روز شادمانی؛ «یوم السرور» (7)

8 ـ روز لبخند؛ «یوم التبسم» (8)

9 ـ روز راهنمایی؛ «یوم الارشاد» (9)

10 ـ روز بلندی گرفتن منزلت شایستگان؛ «یوم رفع الدرج» (10)


ادامه مطلب ...

اولین سخنرانی حضرت علی(ع) پس از بیعت مردم مدینه با ایشان

 پس از بیعت مردم مدینه با امام علی(ع) اولین سخنرانی آن حضرت در سال 35 هجری است 

خطــــــبـــــه 16 نــهـــج الـــبلــــا غــــــه


آنچه مى گویم بر عهده من است و من خود ضامن آن هستم .
آن کس که حوادث عبرت آموز روزگار را به چشم ببیند و از آن پند پذیرد، پرهیزگاریش او را از آلوده شدن به کارهاى شبهه ناک باز مى دارد. بدانید که بار دیگر همانند روزگارى که خداوند، پیامبرتان را مبعوث داشت ، در معرض آزمایش واقع شده اید.
سوگند به کسى که محمد را به حق فرستاده است ، در غربال آزمایش ، به هم درآمیخته و غربال مى شوید تا صالح از فاسد جدا گردد. یا همانند دانه هایى که در دیگ مى ریزند، تا چون به جوش آید، زیر و زبر شوند. پس ، پست ترین شما بالاترین شما شود و بالاترینتان ، پست ترینتان . واپس ماندگانتان پیش افتند و پیشى گرفتگانتان واپس رانده شوند. به خدا سوگند، که هیچ سخنى را پنهان نداشته ام و دروغ نگفته ام که من از چنین مقامى و چنین روزى آگاه شده بودم . بدانید که خطاکاریها همانند توسنان چموش و سرکش اند که خطاکاران را بر آنها سوار کرده اند. آن اسبان لجام گسیخته به ناگاه مى تازند و سواران خود را به آتش دوزخ سرنگون مى کنند. و بدانید، که پرهیزگاریها همانند اسبان رام و نجیب اند که پرهیزگاران را بر آنها سوار کرده و افسارها به دست سواران داده اند و آن اسبان ، سواران خود را به بهشت داخل مى کنند. حقى است و باطلى . گروهى هواداران حق اند و گروهى پیروان باطل . اگر پیروان باطل سرورى یابند چه شگفت که از روزگاران دیرین شیوه چنین بوده است و اگر شمار هواداران حق اندک است ، بسا، روزگارى رسد که افزون گردد، ولى ، کم اتفاق اوفتد که آنچه پشت کرده ، بار دیگر روى بنماید.
 من مى گویم : قسمت آخر این سخن به پایه اى از زیبایى رسیده که هیچ کلامى بدان پایه نتواند رسید. آنکه در آن بنگرد تا محاسن آن بشناسد، بیش از آنکه بر فراست خود ببالد شگفت زده خواهد شد. با توصیفى که از آن کردیم ، در آن فصاحتى است ، افزون که نه هیچ زبانى را یاراى بیان آن است و نه هیچ انسانى را توان گام نهادن در آن عرصه . این ادعاى مرا درنیابد و نشناسد، مگر کسى که در این صناعت حظّى وافرش باشد و در این مضمار خود، تاخت و تازى کرده باشد. و جز خردمندان آن را درنیابند ....

ادامه مطلب ...

شهادت و وصیت امام على علیه السلام

شهادت حضرت علی (ع)

علامه طبرسى گوید: على علیه‏السلام شصت و سه سال زندگانى کرد، ده سال پیش از بعثت، و در سن ده سالگى اسلام آورد. و پس از بعثت‏بیست و سه سال با رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم زندگانى کرد، سیزده سال در مکه پیش از هجرت در امتحان و گرفتارى به سر برد و سنگین‏ترین بارهاى رسالت آن حضرت را به دوش کشید، و ده سال پس از هجرت در مدینه در دفاع از حضرتش با مشرکان جنگید و با جان خود او را از شر دشمنان دین نگاه داشت، تا آنکه خداى متعال پیامبر خود را به سوى بهشت انتقال داد و او را به بهشت آسمانى بالا برد و على علیه‏السلام در آن روز سى و سه ساله بود، و بیست و چهار سال و چند ماه حق او را از ولایت غصب کردند و او را از تصرف در امور بازداشتند، و آن حضرت در این دوران با تقیه و مدارا مى‏زیست، و پنج‏سال و چند ماه خلافت را به دست گرفت و در این سالها گرفتار جهاد با منافقان از ناکثین و قاسطین و مارقین (اصحاب جمل و صفین و نهروان) بود چنانکه رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم سیزده سال از روزگار نبوت خود را ممنوع از پیاده کردن احکام آن و ترسان و محبوس و فرارى و مطرود بود و نمى‏توانست‏با کافران به جهاد پردازد و از مؤمنان دفاع کند، سپس هجرت کرد و ده سال پس از هجرت با مشرکان به جهاد پرداخت و گرفتار منافقان بود تا خداوند او را به سوى خود برد.آن حضرت در شب بیست‏یکم ماه مبارک رمضان سال چهل هجرى با شمشیر به شهادت رسید. عبدالرحمن بن ملجم مرادى شقى‏ترین امت آخر زمان - لعنة الله علیه - در مسجد کوفه او را ضربت زد .

حسن و حسین علیهم السلام به امر آن حضرت مراسم غسل و تکفین او را عهده‏دار شدند و بدن شریفش را به سرزمین غرى در نجف انتقال دادند و شبانه پیش از سپیده صبح در همان جا به خاک سپرده شد. حسن و حسین و محمد پسران آن حضرت علیه‏السلام و عبدالله بن جعفر رضى الله عنه وارد قبر شدند و بنا به وصیت‏حضرتش اثر قبر پنهان گردید. این قبر پیوسته در دولت‏ بنى‏ امیه پنهان بود و کسى بدان راه نمى‏برد تا آنکه امام صادق علیه‏السلام در ولت‏ بنى‏ عباس آن را نشان داد.


وصیت امام على علیه ‏السلام در بستر شهادت

هنگامى که ابن ملجم - که خدا لعنتش کند - او را ضربت زد حضرتش به حسن و حسین علیهم‏السلام چنین فرمود: «شما را به تقواى الهى سفارش مى‏کنم و اینکه در طلب دنیا بر نیایید گرچه دنیا در طلب شما برآید، و بر آنچه از دنیا محروم ماندید اندوه و حسرت مبرید و حق بگویید و براى پاداش (اخروى) کار کنید و دشمن ظالم و یاور مظلوم باشید.شما دو نفر و همه فرزندان و خانواده‏ام و هر کس را که این نامه‏ام به او مى‏رسد سفارش مى‏کنم به تقواى الهى و نظم کارتان و اصلاح میان خودتان، چرا که از جدتان صلى الله علیه و آله و سلم شنیدم که فرمود: «اصلاح میان دو کس از انواع نماز و روزه برتر است.»

خدا را خدا را درباه یتیمان در نظر آرید، هر روز به آنان رسیدگى کنید و حتى یک روز دهان آنان را خالى نگذارید و مبادا در حضور شما تباه شوند.


ادامه مطلب ...