تـلـاش کنـیـم بـرای گـمـنـامـی

تـلـاش کنـیـم بـرای گـمـنـامـی

الهی نصیرمان باش تا بصیر گردیم، بصیرمان کن تا از مسیر بر نگردیم و آزادمان کن تا اسیر نگردیم
تـلـاش کنـیـم بـرای گـمـنـامـی

تـلـاش کنـیـم بـرای گـمـنـامـی

الهی نصیرمان باش تا بصیر گردیم، بصیرمان کن تا از مسیر بر نگردیم و آزادمان کن تا اسیر نگردیم

احترام متقابل مقام معظم رهبری و سید احمد خمینی نسبت به یکدیگر

مرحوم حجت‌الاسلام سید احمد خمینی در 24 اسفند 1324 در قم پا به عرصه وجود نهاد،‌دوره‌های تحصیل ابتدایی و متوسطه را در قم به پایان رساند. سالهای پایانی دوره دبیرستان او مصادف با قیام 15 خرداد شد. پس از آن به تحصیل علوم اسلامی پرداخت و بعد از تبعید امام خمینی، در سال 1345 مخفیانه برای دیدار پدر عازم نجف شد و در همان جا به دست پدر، به سلک روحانیت درآمد.

 چندی بعد به وطن بازگشت و با ایجاد ارتباط های مطمئن در  میان عناصر انقلابی و رهبر انقلاب، ‌به سازماندهی نیروهای فعال  مذهبی پرداخت و ضمن انجام این فعالیت ها، ‌با جدیت  تمام به کسب علوم و معارف دینی و ضروری روی آورد. پس از      طی دوره مقدماتی و متوسطه حوزه، ‌سطوح عالی را نزد استاتید بزرگی همچون آیت‌الله سلطانی (‌پدر همسر مکرشان)،‌ آیت‌الله حاج مرتضی حائری و ایت‌الله شبیری زنجانی سپری کرد. در سال 1356،‌ برخی از همرزمان ایشان توسط ساواک دستگیر شده و ارتباط آنان با وی آشکار شد. از این رو مخفیانه ایران را ترک نموده و به نجف می‌رود. در همین سفر، فاجعه رحلت برادر بزرگوار ایشان آیت‌الله سید مصطفی خمینی به وقوع پیوست. سید احمد ، همراه با مهاجرِ بزرگِ انقلابِ رهائیبخشِ اسلام در مهرماه 1357 بغداد را به قصد پاریس ترک می کند تا در بزرگترین تحول فرهنگی و سیاسی جهانِ اسلام، رهبر انقلاب را یاوری و همراهی کند.سرانجام در روز 12 بهمن سال 1357 هجری شمسی همراه امام خمینی به ایران اسلامی باز میگردد.

یازده سال همگام با رهبر کبیر انقلاب : او را «رازدار» و «امین امام و انقلاب» خوانده‌اند. در وصف امانت‌داری او همین شهادت امام کافی است که می‌فرماید: «من خدای قاهر حاضر منتقم را شاهد می‌گیرم که احمد از آن روزی که در کمک اینجانب در بیرونی مشغول اداره امور من بوده تا الآن که این ورقه را می‌نویسم قدمی یا قلمی برخلاف گفتار و نوشتار من برنداشته و با وسواس عجیب در کلیه گفتارهای من یا نوشته‌های من سعی نموده که حتی یک کلمه بلکه گاهی یک حرف را که به نظر او محتاج به اصلاح است بدون اذن من تصرف نکند.» (صحیفه امام، ج 20، ص 442)

نقش سید احمد در دوران دفاع مقدس : کسب اطلاعات دقیق روزمره از آخرین وضعیت نیروهای خودی و قوای دشمن در جبهه‌ها، گردآوری آخرین اطلاعات از شرایط سیاسی و اجتماعی جامعه و موضعگیری افراد و گروهها در قبال مسائل جنگ، و تنظیم و جمعبندی آخرین اطلاعات از مواضع سیاسی و نظامی دولتها و مجامع بین‌المللی در رابطه با رخدادهای جبهه و مواضع رادیوها و دیگر رسانه‌های بیگانه و رساندن به موقع این اطلاعات به فرماندهی کل قوا مسئولیتی بود که مرحوم حاج احمد آقا با مدیریت عالی خود و با مطمئن‌ترین روشها و استفاده از افراد کاردان و امین در دفتر حضرت امام آن را به بهترین وجه ایفاء می‌نمود و علاوه بر آن، ابلاغ امانتدارانه و سریع پیامهای سرّی و علنی امام در رابطه با امور نظامی، و ارتباط مستمر با شورای عالی دفاع و 

من به عنوان فرزند امام از اینجا به رهبر خودم خطاب میکنم رهبرا ؛ من مرید شما هستم و هر چی شما بگین به عنوان سرباز ساده گوش میکنم

 و شرکت در جلسات شورا و ارائه رأی و نظر مشورتی خویش به حضرت امام و شورا، و برنامه‌ریزی ملاقاتِ رزمندگان ارتشی و سپاهی و بسیجی با فرمانده کل قوا از دیگر مسئولیتهایی بود که وی در 8 سال دفاع مقدس در کنار مشغله روزمره و بسیار مهم و مؤثری که در دفتر حضرت امام و در خدمت ایشان داشت بخوبی از عهده آن برآمده است.

پس از رحلت امام : یادگار امام، بعد از رحلت حضرت امام نیز همچون گذشته با وجود شایستگی هایی که داشت براساس مصلحتهایی که خود تشخیص داده بود و قبلاً نیز امام بدان توصیه کرده بود از پذیرفتن سِمَتهای رسمی اجرایی امتناع می‌ورزید و همواره می‌گفت اگر کسی بخواهد، و باانگیزه و هدف باشد، بدون سِمَت رسمی هم می‌تواند خدمت مؤثر به نظام و انقلاب بکند و چه بسا که در چنین وضعیتی راحت‌تر و مؤثرتر بتوان خدمت کرد. 

ادامه مطلب ...

سالروز شهادت رهبر فدائیان اسلام ؛ شهید « مجتبی نواب صفوی »

شهید سیدمجتبی نواب صفوی در سال 1303ش در خانی‏آباد تهران به دنیا آمد و پس از اتمام دروس ابتدایی، به آبادان سفر کرد. سید مجتبی سپس برای ادامه تحصیل به نجف اشرف مهاجرت نمود و در آن‏جا از محضر مدرسین حوزه علمیه نجف اشرف بهره‏مند گردید.

شهید « مجتبی نواب صفوی »
وی پس از چهار سال اقامت در نجف به دستور آیت‏اللَّه سیدابوالحسن اصفهانی جهت مبارزه با کجروی‏های کسروی به ایران آمد و با تشکیل "جمعیت فداییان اسلام" به مبارزه با بدخواهان و بداندیشان پرداخت. ترور وابستگان استعماری مانند احمد کسروی، عبدالحسین هژیر، علی رزم‏آرا و حسین علاء از جمله فعالیت‏های سیاسی این جمعیت می‏باشد. شهید نواب صفوی همچنین با حکومت دکتر مصدق به خاطر عدم عمل به احکام اسلامی به مخالفت برخاست و به همین جهت در ایام نخست وزیری مصدّق، دستگیر و به زندان افتاد و تا سقوط حکومت مصدق در زندان بود. سرانجام این مجاهد خستگی‏ناپذیر به همراه سه تن از همرزمانش به نام‏های خلیل طهماسبی، مظفر علی ذوالقدر و سیدمحمد واحدی در بیدادگاه رژیم پهلوی محکوم و در صبحگاه 27 دی 1334 شمسی تیرباران شده و به خیل شهدا پیوستند. بدین ترتیب پرونده ده سال فعالیت سیاسی و اجتماعی جمعیت فداییان اسلام بسته شد و جنایت دیگری در پرونده سیاه خاندان پهلوی ثبت گردید.


مخالفت با دفن جنازه رضاشاه در قم
در اردیبهشت ماه 1329 جنازه رضاشاه به ایران منتقل شد. قرار بود جنازه در قم دفن شود، اما با مخالفت پیگیر نواب صفوی و دیگر یارانش، رژیم ناگزیر منصرف شد و جسد را در شهر ری دفن کرد.
در تیر 1329 سپهبد علی رزم‌آرا به نخست‌وزیری رسید. هدف از انتصاب او نایده گرفتن جنبش ملی شدن صنعت نفت و به تصویب رساندن لایحه «گس ـ گلشائیان» بود. این لایحه از طرف کمیسیون نفت مجلس شورای ملی رد شد و آیت‌الله کاشانی نیز طی بیانیه‌ای بر ضرورت ملی شدن صنعت نفت تأکید کرد، اما رزم‌آرا و اکثریت نمایندگان مجلس همچنان در برابر تصویب ملی شدن صنعت نفت مقاومت می‌کردند.


ترور رزم‌آرا
در چنین بن‌بست سیاسی، به دستور نواب صفوی، فدائیان اسلام، رزم‌آرا را در روز 16 اسفند ترور کردند و متعاقب آن، رژیم شاه و اکثریت مجلس که به شدت مرعوب شده بودند چاره‌ای جز عقب‌نشینی در برابر خواست اکثریت مردم نیافتند. از این رو مجلس شورای ملی، پس از ماهها کشمکش سرانجام لایحه ملی شدن صنعت نفت را در کمتر از دو هفته بعد از قتل‌ رزم‌آرا، تصویب نمود. ترور رزم‌آرا، نخست، راه را برای ملی شدن صنعت نفت و سپس نخست‌وزیری دکتر مصدق در 15 اردیبهشت 1330 گشود، اما بلافاصله فدائیان اسلام دستگیر شدند و نواب صفوی نیز در تیرماه 1330، کمتر سه ماه بعد از نخست‌وزیری دکتر مصدق، دستگیر و زندانی شد.

وصیتنامه شهید سیدمجتبی نواب صفوی : الاسلام یعلو و لا یعلی علیه ، اسلام برتـر از همه چیز و هیچ چیز بـرتـر از اسلام نیست .


ترور ناموفق حسین علاء نخست‌وزیر وقت و دستگیری نواب صفوی

پس از کودتای امریکایی ـ انگلیسی 28 مرداد 1332، همه دستاوردهای نهضت ملی برباد رفت و زنجیرهای اسارت اقتصادی و سیاسی یکی پس از دیگری با انعقاد پیمان‌های گوناگون، توسط رژیم کودتا به دست و پای ملت ایران بسته شد. از جمله آنها، پیمان نظامی بغداد بود که در 1334 میان عراق و ترکیه منعقد شد و سپس ایران، انگلستان و پاکستان بدان پیوستند. این پیمان، کشورهای منطقه را به عنوان سپر امنیتی و نظامی امریکا و انگلستان در برابر شوروی در می‌آورد. فداییان اسلام به عنوان مخالفت با این قرارداد، حسین علاء نخست‌وزیر وقت را در آستانه سفر به بغداد جهت شرکت در اجلاس این پیمان در روز 25 آبان 1334 ترور کردند، ولی هنگام انجام عملیات، گلوله در تفنگ گیر کرد و علا از این مهلکه نجات یافت و ذوالقدر که مأمور انجام این عملیات بود، دستگیر شد. سپس دستور دستگیری همه اعضای رسمی و مطرح فداییان اسلام صادر شد ، به دنبال آن نواب صفوی و دیگر اعضای مؤثر فدائیان در اول آذر آن سال بازداشت گردیدند. آنان تحت شکنجه‌های شدید قرار گرفتند و در دی‌ همان سال در دادگاهی نظامی محاکمه شدند.
سرانجام پس از سه روز دادرسی ، دادگاه، نواب صفوی و سه تن دیگر (سید محمد واحدی، مظفر ذوالقدر و خلیل طهماسبی) را به اعدام محکوم کرد.


ادامه مطلب ...

زندگینامه علامه العمری رهبر شیعیان عربستان ؛ 60 سال مبارزه در کانون وهابیت

 

 «علامه العمری» رهبر شیعیان عربستان که هفته گذشته در مدینه منوره درگذشت از شاگردان علامه نائینی و آیت الله سیدابوالحسن اصفهانی بود و با وجود تحمل 45 سال زندان آل سعود، از انقلاب اسلامی ایران و شیعیان لبنان حمایت می کرد. وی که در میان عربستانی ها به عنوان «پدر روحانی شیعیان» خوانده می شود؛ در سال 1911 میلادی (1332هجری قمری) در مدینه منوره به دنیا آمد. 16 ساله بود که به امر پدرش شیخ علی بن احمدالعمری وارد حوزه علمیه نجف اشرف شد.رهبر معنوی شیعیان عربستان پس از مدت ها تحصیل در حوزه نجف در سال 1370 هجری قمری (1950 میلادی) به مدینه منوره بازگشت و تبلیغ خود برای مکتب اهل بیت (ع) را در این شهر آغاز کرد.شیخ العمری که اکثر حجاج ایرانی زائر قبر نورانی پیامبر اکرم (ص) پشت سر او در مسجد شیعیان مدینه نماز خوانده اند؛ در طول بیش از 60 سال حضور خود خدمات اجتماعی و دینی بسیاری به اقلیت شیعه مدینه ارائه داد.در مزرعه آیت الله محمدعلی العمری، مسجد شیعیان و نیز دفتر کار وی قرار دارد و این مسجد هر روزه پذیرای تعداد زیادی از زوار شیعه و ایرانی است که معمولاً شب ها به مسجد شیعیان عربستان می روند و صدای «اشهد ان علیاً ولی الله» را در غربت مدینه می شنوند.
شیرازی از آگاهان به مسائل شیعیان عربستان در این باره می گوید: شیخ محمد علی العمری فرد بسیار مبرز و زجر کشیده ای است ؛ دولت سعودی چندین بار حکم اعدام ایشان را صادر کرد، اما خوشبختانه اجرا نشد و کسانی که حکم را صادر کرده بودند مشکلاتی برای شان به وجود آمد و دچار بلا شدند.علامه العمری در یکی از این جریان ها سال ها پیش با انتشار اعلامیه هایی در دفاع از شیعیان و حقوق آنها در عربستان و به ویژه شهر مدینه بین اقشار مختلف مردم، به اصرار وهابی ها به زندان افتاد و دادگاه سعودی وی را به اعدام محکوم کرد، اما علامه العمری از اعدام جان سالم به در برد.
وی خاطره آن حادثه را اینچنین تعریف کرده است: «همه چیز دست به دست هم داد تا من را اعدام کنند و پس از چندماه زندانی شدن سرانجام روز اعدام فرا رسید؛ من را در ملأ عام و مقابل هزاران شیعه و برخی عاملان حکومت به پای چوبه دار بردند و طناب را به گردنم انداختند؛ به حضرت زهرا (س) توسل کرده و زیر لب با خودم گفتم: یا حضرت زهرا من فقط برای دفاع از شما و آبروی شما به پای چوبه دار آمده ام. یاری ام کن! وقتی طناب دار را کشیدند پس از حدود 30 ثانیه طناب پاره شد و من بیهوش شدم و دیگر چیزی از آن لحظه هم بیاد نمی آورم و وقتی به هوش آمدم 35 روز گذشته بود و در یکی از بیمارستان های مدینه بستری بودم و فهمیدم نجات یافته ام.»
شیرازی در ادامه صحبت هایش درباره علامه العمری از حمایت او از انقلاب اسلامی و همچنین کمک وی به شیعیان لبنان در جنگ 33 روزه نیز یاد می کند سرانجام این عالم ربانی در اثر جمع شدن آب در کبدش به کما رفته و به دیدار حق شتافت.


منبع : http://www.sobhesadegh.ir