تـلـاش کنـیـم بـرای گـمـنـامـی

تـلـاش کنـیـم بـرای گـمـنـامـی

الهی نصیرمان باش تا بصیر گردیم، بصیرمان کن تا از مسیر بر نگردیم و آزادمان کن تا اسیر نگردیم
تـلـاش کنـیـم بـرای گـمـنـامـی

تـلـاش کنـیـم بـرای گـمـنـامـی

الهی نصیرمان باش تا بصیر گردیم، بصیرمان کن تا از مسیر بر نگردیم و آزادمان کن تا اسیر نگردیم

نقش حضرت زینب(س) در زنده نگه داشتن قیام امام حسین(ع)

تجلی شخصیت حضرت زینب ( سلام الله علیها) در دوران اسارت

از جمله ویژگیهای حضرت زینب (س) که جزء القاب ایشان نیز می باشد نائبه الحسین است. این ویژگی نائب برادر بودن خصوصیت و ویژگی منحصر و مخصوص ایشان می باشد. زینب (س) در انجام رسالتی که بر عهده اش بود کوتاهی نکرد و هرچه در توان داشت در راه زنده نگهداشتن قیام و نهضت برادر خود بکار برد.

زینب (س) و سرپرستى کاروان کربلا 

 در ماجراى غم انگیز کربلا، آقا ابا عبدالله الحسین (ع) وظیفه حفظ و مراقبت از زنان و کودکان و پرستارى از بیماران را به خواهرش زینب کبرى(س) سپرده بود، چرا که خوب مى دانست زمانى که تازیانه دشمن فرود مى آید، وقتى که کف پاى اطفال یتیم تاول مى زند یا آنگاه که فرزند دلبند امام از فرط ضعف و گرسنگى از مرکبش مى افتد و وقتى که آن ملعون خواستار کنیزى یادگار امام مى شود، در تمامى این موارد فقط زینب(س) است که مى تواند پناهگاه و تکیه گاهشان باشد. آرى، او که مصائب روز عاشورا چون باران بر سرش مى بارد و مشکلات چون توفان او را در برمى گیرد و داغ هاى پى درپى آزارش مى دهد، حتى لحظه اى از وظیفه اش نسبت به «پرستارى و مراقبت» از کاروان اسرا و از امام سجاد(ع) کوتاهى نمى کند. جمعى زن و کودک که داغدار، گرسنه و تنشه و بى پناه هستند، شدیداً به یک سرپرست نیازمندند و آن فرد کسى جز دختر آزاده زهرا(س) نیست.عصر عاشورا، اگر چشم دل باز کنیم، خواهیم دید که یک خانم مضطرب و حیران در کنار خیمه اى آتش گرفته بر سر و سینه مى زند و ناله مى کند و مى گوید: خدایا چه کنم؟ بیمارم در میان خیمه در حال سوختن است. خواهیم دید که او اشک چشم کودکان را پاک کرده و آتش دامنشان را خاموش مى کند. براى این که تازیانه دشمن بدن ضعیف و لاغر کودکى را نیازارد، خود را سپر او قرار مى دهد و خاطره تازیانه هاى دشمن بر بدن عزیز مادرش زهرا را زنده مى کند. دستور حرکت صادر شده و کاروان بدون کاروان سالار را به اسیرى مى برند. کاروان اسیران درخواست مى کنند که جهت وداع، از کنار قتلگاه عبور داده شوند. همین که زنان داغدار و کودکان عزادار به قتلگاه مى رسند، با منظره دلخراشى مواجه مى شوند: لاله هاى گلستان محمدى پرپرى که درآغوش مى کشند. در این میان امام على بن الحسین(ع) وضع خاصى دارد. او بیمار است و علاوه بر آن پاهاى مبارک و دستان مطهرش را بسته اند. او فقط از بالاى مرکب به گلزار خزان دیده مى نگرد و اشک مى ریزد. بوى خون، منظره غیرقابل باور قتلگاه و اجساد افتاده در آن، به امام حالت عجیبى داده است. بدن هاى پاک و قطعه قطعه پدر، برادر، عمو و عموزاده و دیگران، تاب و توان از او برده است.

ادامه مطلب ...

رسالت امام سجاد (ع) در انتقال پیام قیـام عاشورا

افشاگری های تازه پزشکان بحرینی از شکنجه و ارعاب در زندان
حضرت سجاد در واقعه جانگداز کربلا حضور داشت ولی به علت بیماری  و تب شدید از آن حادثه جان به سلامت برد ، زیرا جهاد از بیمار برداشته شده است و پدر بزرگوارش - با همه علاقه ای که فرزندش به شرکت در آن واقعه داشت - به او اجازه جنگ کردن نداد . مصلحت الهی این بود که آن رشته گسیخته نشود و امام سجاد وارث آن رسالت بزرگ ، یعنی امامت و ولایت گردد . این بیماری موقت چند روزی  بیش ادامه نیافت و پس از آن حضرت زین العابدین 35سال عمر کرد که تمام آن مدت به مبارزه و خدمت به خلق و عبادت و مناجات با حق سپری شد . آنچه در حادثه کربلا بدان نیاز بود ، بهره برداری از این قیام و حماسه بی نظیر و نشر پیام شهادت حسین ( ع ) بود ، که حضرت سجاد ( ع ) در ضمن اسارت با عمه اش زینب ( ع ) آن را با شجاعت و شهامت و قدرت بی نظیر در جهان آن رو فریاد کردند . فریادی که طنین آن قرنهاست باقی مانده و - برای همیشه - جاودان خواهد ماند . واقعه کربلا با همه ابعاد عظیم و بی مانندش پر از شور حماسی و وفا و صفا و ایمان خالص در عصر روز عاشورا ظاهرا به پایان آمد ، اما مأموریت حضرت سجاد ( ع ) و زینب کبری ( س ) از آن زمان آغاز شد


الف. انتقاد شدید از  فریبکاری کوفیان
مورخان اسلامی نوشته‌ اند که اسیران آل محمد(ص) را روز دوازدهم محرم وارد کوفه کردند. کوفه برای خاندان وحی شهری آشنا بود، برخی از بانوان کاروان اسیران همچون زینب(س) روزگاری نه چندان دور، خود بانوی گرانقدر این شهر بود. این شهر مدتی مرکز حکومت امام علی(ع) بود و مردم این شهر خاندان علی(ع) را از یاد نبرده بودند. علی ‌بن ‌الحسین را در حالی که تنی رنجور و آهن و غلی در گردن داشت وارد شهر کوفه نمودند.
علی‌ بن‌ الحسین(ع) در سرزنش مردم شهر کوفه چنین فرمود: مردم، آنکه مرا می‌ شناسد، می ‌شناسد. آنکه مرا نمی ‌شناسد خود را به او می ‌شناسانم. من علی، فرزند حسین، فرزند علی‌ بن ‌ابیطالبم. من پسر آنم که حرمتش را در هم شکستند و نعمت و مال او را به غارت بردند و خاندان وی را اسیر کردند. من پسر آنم که در کنار نهر فرات سر بریدند، در حالی که نه به کسی ستم کرده و نه با کسی مکری به کاربرده بود. من پسر آنم که او را از قفا سر بریدند و این مرا فخری بزرگ است. مردم آیا شما به پدرم نامه ننوشتید؟ و با او بیعت نکردید؟ و پیمان نبستید؟ و فریبش ندادید؟ و به پیکار او برنخاستید؟ چه زشت‌کارانید و چه بداندیشه و کردارید. اگر رسول خدا به شما بگوید: فرزندان من را کشتید! و حرمت مرا در هم شکستید! شما از امت من نیستید، به چه رویی به او خواهید نگریست؟
سخنان امام سجاد(ع) تحولی شگفت در کوفیان ایجاد کرد و از هر سو بانگ گریه برخاست. مردم یکدیگر را سرزنش کردند. سپس علی ‌بن‌ الحسین(ع) بر این نکته تأکید کرد که سیرت ما باید چون سیرت رسول خدا باشد که نیکوترین سیرت است. مردم کوفه که مجذوب سخنان حماسی و مخلصانه سید ساجدان قرار گرفته بودند، فریاد برآوردند که ما فرمانبردار توایم و از تو نمی ‌بریم و با هر کس که گویی پیکار می ‌کنیم و با آنکه خواهی در آشتی به سر می ‌بریم! یزید را می ‌گیریم و از ستمکاران بر تو بیزاریم.
امام علی ‌بن ‌الحسین(ع) از موضع سست کوفیان آشنا بود فرمود: هیهات! ای فریبکاران دغل باز، ای اسیران شهوت و آز. می ‌خواهید با من هم کاری کنید که با پدرانم کردید؟ نه به خدا. هنوز زخمی که زده‌اید خون فشان است و سینه از داغ مرگ پدر و برادرانم سوزان است. تلخی این غمها گلوگیر و اندوه من تسکین‌ ناپذیر است. از شما می‌ خواهم نه با ما باشید نه بر ما.


ادامه مطلب ...

نـگـاهی به تحـریف در تــاریـخ عــاشــورا (2)

«روضة الشهدا» اولین مقتل به زبان فارسی 

کار مقتل نگاری در قرن های بعدی هم ادامه پیدا کرد، یکی از مهمترین اتفاقات در حوزه مقتلنویسی، وقتی پیش آمد که ملا حسین کاشفی سبزواری(متوفی 910 ق)، اولین مقتل به زبان فارسی را نوشت. بزرگی مثل سید بن طاووس، علامه حلی یا شیخ صدوق( یا همان ابن بابویه خودمان که مزارش در ری معروف است) هم مقتل نوشته اند. اما همه مقتل هایی که نوشته می شد، به زبان عربی بود. کاشفی سبزواری، معاصر جامی بود؛ منبرهای معروفی داشت و در به اصطلاح «اشک گرفتن» از مردم استاد بود. سلطان حسین بایقرا ـ یکی از امیرن تیموری ـ از او خواست مقتلی به زبان فارسی بنویسد تا فارسی زبانها هم بتوانند راحت مقتل بخوانند و ملا حسین کاشفی، «روضة الشهدا» را نوشت؛ کتابی که به خاطر نبود مقتل فارسی، نثر آهنگین خود کتاب و نیز حمایت دربار، بلافاصله در سرتاسر ایران رواج پیدا کرد و حتی باعث شد به همه مجالس عزاداری امام حسین(ع) «روضه خوانی» بگویند. 

تا قبل از «روضه الشهداء» مقتل نویس ها به خودشان اجازه دخل و تصرف در متن روایت اصلی را نمیدادند؛ روایت ها همه ساده بود، بدون تشبیه و توصیف اما در روضه الشهداء»، بخشهایی که نویسنده با عنوان «زبان حال حضرت...» اضافه کرده بود، کاملا خارج از متن اصلی بودند و همین، باب چیزی را باز کرد که امروزه اولین کسی که نسبت به تحریفات مقاتل جدید موضع گرفت، امیرکبیر بود که در زمان صدارتش، خواندن «اسرار الشهادات» در مجالس روضه را ممنوع کرد

در دوره صفویه، کتاب های متعددی به تقلید از «روضة الشهدا» نوشته شد که بیشترشان دارای منابع جعلی و روایات بی پایه و اساس بودند. اوج این کتابها را فاضل دربندی (متوفی 1286قمری) نوشت با عنوان «اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات». فاضل دربندی ، چیزهای بسیار عجیبی در کتابش آورده؛ مثل اینکه روز عاشورا از نظر زمانی طولانیتر از روزهای معمولی بوده یا اینکه امام حسین(ع) در آن روز 300 هزار نفر را خودش کشته است. شهید مطهری در «حماسه حسینی»، جلد 3 آورده است: «من حساب کردم اگر فرض کنیم شمشیر مرتب بیاید پایین و در هر ثانیه یک نفر کشته شود، کشتن 300 هزار نفر، 83 ساعت و 20 دقیقه وقت میخواهد.»


نمونه ای از تحریفات عاشورا

         1- یکی از تحریفاتی که در واقعه عاشورا صورت گرفته ، تحریف هدف امام حسین ( علیه السلام ) است استاد مطهری در این زمینه می فرماید : من نمی دانم کدام جانی یا جانیهایی، جنایت را به شکل دیگری بر حسین بن علی ( علیه السلام ) وارد کردند و آن اینکه هدف حسین بن علی(علیه السلام ) را مورد تحریف قرار دادند و همان چرندی را که مسیحیها در مورد مسیح گفتند را در باره حسین(علیه السلام ) گفتند ،که حسین کشته شد برای آنکه بار گناه امت را به دوش بگیرد، برای اینکه ما گناه بکنیم و خیالمان راحت باشد، حسین کشته شد برای اینکه گنهکار تا آن زمان کم بود، بیشتر شود .

        3- یکی از این تحریفات دامادی حضرت قاسم بن الحسن (ع) است که در برخی از مجالس مذهبی متأسفانه با حسّاسیت خاصی به آن میپردازند این تحریفات در عین حال که واقعیت تاریخی این حادثه را مخدوش میکند، ما را از اهداف اساسی واقعه عاشورا و درسهایی که از آن حادثه عظیم میتوان گرفت، دور میکند. اصولاً جریان عروسی حضرت قاسم در کتابهای اولیه تاریخی ذکر نشده و این مطلب بعدها در تاریخ وارد شده و در روضهها و تعزیهها به واسطه جریان احساسی خاصی که در آن وجود دارد و برای داستانی کردن این حادثه و به نمایش درآوردن آن، از این حادثه که واقعیت ندارد، سوءاستفاده میشود.


ادامه مطلب ...

نـگـاهی به تحـریف در تــاریـخ عــاشــورا (1)

تحریف های عاشورا

 معنی تحریف

تحریف از ریشه «حرف» است.  یعنی منحرف کردن چیزی از مسیر و وضع اصلی خود که داشته است یا باید داشته باشد.به عبارت دیگر تحریف نوعی تبدیل و تغییر است ولی تحریف مشتمل به چیزی است که کلمه تغییر و تبدیل نیست.در لغت نامه های فارسی ذیل واژه تحریف این معانی آمده است : تغییر دادن ، تبدیل کردن، وارونه ساختن، جابه جا نمودن ، کم و زیاد کردن ، از حالت اصلی درآوردن و به طرز و وضع دیگری انداختن، کج ساختن ، تقلب کردن و ... تحریف در اصطلاح ، تحریف کلام آن است که آن را در گوشه ای از احتمال قرار بدهی؛ آنچنان که بتوان بیش از یک معنا (یک معنی اصلی) را به آن باز نمود .

 انواع تحریف

« تحریف انواعی دارد و از همه مهمتر این است که تحریف یا لفظی است و یا معنوی. تحریف لفظی این است که ظاهر یک چیز را عوض کنند، مثلاً شخصی سخنی به شما گفته است، شما یک چیزی از گفته او کم کنید، یک چیزی روی گفته او بگذارید، یا جمله های او را پس و پیش کنید که معنی ا ش فرق کند. بالاخره در ظاهر و در لفظ سخن او تصرف کنید، این را می گویند «تحریف لفظی». اما تحریف معنوی این است که شما در لفظ تصرف نمی‌کنید، لفظ همین است که هست، ولی این لفظ را طوری می شود معنی کرد که همان معنی صاف و راست و مستقیم آن است، مقصود گوینده هم همین بوده است، و طور دیگری می توان معنی کرد که خلاف مقصد و مقصود گوینده است. وقتی که می خواهید این کلام را برای او شرح بدهید آن را طوری معنی می کنید که مطابق مقصود خود شما باشد نه مطابق مقصد اصلی گوینده. این را می گویند تحریف معنوی». تحریف‌های عاشورا، برخی به «محتوا» بر می گردد، برخی به «شکل» و برخی به «افراد».


انگیزه های تحریف در تاریخ عاشورا

عوامل بسیاری در تولید تحریف ها همچنین در توسعه و باز تولید آنها دخیل بوده است  که اهم این موارد به ترتیب، توضیح داده می شود:

الف: راویان اموی و مورخان حکومتی

همیشه اغراض دشمنان، خود عاملی است برای این که حادثه‌ای را دچار تحریف کند. دشمن برای این که به هدف و غرض خود برسد، تغییر و تبدیل‌هایی در متن تاریخ ایجاد و یا توجیه و تفسیرهای ناروایی از تاریخ می‌کند و این نمونه‌های زیادی دارد و نمی‌خواهم از نمونه این مطلب بحثی کرده باشم، همین قدر عرض می‌کنم که در حادثه کربلا هم این عامل دخالت داشت. یعنی دشمنان در صدد تحریف نهضت حسینی برآمدند. و همان طوری که در دنیا معمول است که دشمنان، نهضت‌های مقدس را به افساد و اخلال و تفریق کلمه و ایجاد اختلاف متهم می‌کنند، حکومت اموی برای این که نهضت حسینی را چنین رنگی بدهد خیلی کوشش کرد و تبلیغات خود راشروع شد.

ادامه مطلب ...